کانون هیات محبین اهل بیت(ع)

کانون هیات محبین اهل بیت(ع) دانشگاه پیام نور مرکز شیراز

کانون هیات محبین اهل بیت(ع)

کانون هیات محبین اهل بیت(ع) دانشگاه پیام نور مرکز شیراز

به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز به نقل از جـوان انـقلابی

 ”ماحـرای من و امـام رضـا علیه الســلام” عنـوان فراخـوانی است که پایـگاه جـوان انـقلابی مدتی اسـت آن را منتـشر کــرده اسـت و در آن از کلـه محبـین و ارادتمـندان به حـضرت علی ابن موسی الرضــا علیه السلام خواسـته اسـت که عنایات ، کرامات و الطــاف حضرت امام هشتم علیه السلام را به خود یا اطرافیانشان ارسال کنند.

پایـگاه جـوان انقــلابی ؛  به مناسبـت شهـادت این امـام همام گوشــه ای از این خاطـرات خواندنی را محضـر شما  تقدیم میــدارد :

معجـزه ای همزمـان از امام رضـا و حضرت معصـومه سلام الله علیهما

 بسم الله
قریب به ۷۰ ســال از خدا عمر گــرفته…
اهل مشــهد است.
در دلــش آرزوی زیارت بی بی دوعــالم فاطمـه المعصــومه سلام الله علیها غــوغا کرده.
بادلی شکسته ، رفت حــرم سلـطان خــوبی ها حضـرت علی ابن مـوسی الرضــا علیــه السـلام.
آقا جــان!
دلم برای زیــارت خواهر بزرگــوارتان لک زده است…
پولی ندارم.
دیگر توانی در جانم بــرای سفر نیســت.
تو رو بحق خــود خواهرت ، تمــام این موانــع را بر طرف کن،
بذار این آخر عمری ؛ کریمه ی آل الله رو هم زیارت کنم.
از ضریح مبارک جدا شد و به سمت کفشداری رفت. شماره کفش خود را بیرون آورد و تحــویل خادم داد.
خانم ببخشید! این شماره برای این کفشــداری نیست.
مگه میشه! من خودم کفشم را به کفشــداری دادم و داخل حرم شدم.
نه خانم این شماره برای اینجا نیست.
ناگاه چشم خادم به پشت شماره ی کفش می افتد.
آرم حــرم رضوی…
حاج خانم ، دیدی گفتم شــماره اشتباه است.
این برای حرم امــام رضـاست…
خوب منم در حــرم امام رضا هستــم دیگه…
نه خانم، اینجا حرم کــریمه ی اهل بیت، فاطمه المعصــومه است.
بیهوش شد و بردنش داخل اتاقی…
بعد که حالش بهتر شد،
ماجرا را تعریف کرد و معجزه ی دیگری برای این خــواهر و برادر آســمانی سلام الله علیهما ثبــت گـــردید.

javanenghelabi - emem reza 20

داستان مـرگ یک کودک و زنـده شدن دوبـاره پس از چند ساعت توسط امـام رضـا(ع)

خاطره  از عبدالله :

این اتفاقی را که می خواهم نقل کنم با یک واسطه از یکی از خادمان حرم رضوی شنیده ام. وی قسم جلاله خورد که این داستان واقعیت دارد حال می خواهید باور کنید یا نه:
” روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد.

جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی.
جواب داد این دخترم هست و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می برم.
با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که وی مُرده است و بی روح می باشد. برای اطمینان بیشتر به چند نفر از خادمان خانم گفتم که او را معاینه کنند و بعد از معاینه یقین حاصل شد که علایم حیاتی ندارد و از دنیا رفته است.با عصبانیت به پیرمرد گفتم که ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای.
امام رضا مُرده زنده نمی کند بلکه مریض شفا می دهد و آن هم اگر مصلحت باشد.با التماس و تضرع فراوان پیرمرد به من گفت که اجازه بدهید او را به حرم ببرم،آخه این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت برمیگردانم و دفن می کنیم.دلم به رحم آمد و با خود گفتم حداقل برای زیارت وداع اجازه دهم که او را داخل حرم ببرد.
بعد از ساعتی دیدم ولوله ای در حرم به پا شد و با چشمان خودم دیدم که آن دختر مرده زنده شد.

javanenghelabi - emem reza 17

ماجرای عنایت امام رضا به یک نجار

هــر کـدام از کارگــران نـجاری آقــا عمو چیــزی می‌گفتند و می‌خنــدیدند…!

من هم همــان طور که آخرین میخ‌های پنجره دو لت را می‌کوبیدم، به حرفهایشان با لبخند و رضایت گوش می‌دادم، حاج میرزا می‌گفت: تو واقعاً باید خدا را شکر کنی که یک همچین موقعیتی داری، اولاً برادر زاده اوستایی و اوستا تو را خیلی دوست دارد، ثانیاً سر کارگری و دستمزدت از همه بیشتر است و از همه مهم‌تر اینکه داماد اوستایی و اوستا تنها دخترش را نامزد تو کرده است و گوش شیطان کر، همین روزها است که پلوی عروسی‌ات را بخوریم…

من با دلخوری حرف‌های حاج ‌میرزا را قطع کردم: چه فایده؟! الان دو سال است که من و دختر عمو با هم نامزدیم ولی هنوز آقا عمو، اجازه نمی‌دهد که همسرم را به خانه‌ام بیاورم. من دیگر دارم پیر می‌شوم، الان بیست و دو سالمه، رفقای هم سن و سال من الان دو، سه تا بچه هم دارند…

حاج میرزا در حالی که اره را روی خطی که بر چوب کشیده بود میزان می‌کرد، رو به من کرد و با لحنی صمیمانه و مطمئن گفت: مگر حاج میرزا مرده؟! خودم نوکرت هم هستم، با اوستا صحبت می‌کنم و ترتیبی می‌دهم که همین روزها سور و سات عروسی را راه بیاندازد، هر چی نباشد من این چند تار مو را توی همین کارگاه سفید کرده‌ام و پیش اوستا یک ذره آبرو و اعتبار دارم…

هنوز حرف‌های حاج میرزا به آخر نرسیده بود که سر و صدای یکی دیگر از کارگران از آن طرف بلند شد: ـ آتش …! آتش …! کارگاه آتش گرفته … کمک کنید…

با شنیدن این کلمات، همه‌مان را هول برداشت، اره و چکش را به سویی پرت کردیم و رفتیم که آتش را خاموش کنیم… سر و صورت و رخت و لباس همه‌مان سیاه شده بود و فضای کارگاه پر بود از دود، سرفه کنان و عرق ریزان بر روی الوارهای جلوی دکان نشستیم تا نفسی تازه کنیم.

حاج میرزا رو کرد به من و گفت: برو منزل اوستا و طوری که هول نکند بهش بگو که کارگاه آتش گرفته ولی خسارت چندانی وارد نشده است.

آقا عمو، همانطور که مجمعه‌‌ای از قاچ های خون رگ هندوانه را در مقابل من بر زمین می‌گذاشت ،گفت: خدا را شکر که به خیر گذشت، اما باید بچه‌ها از این به بعد خیلی مواظب باشند، خب چوب است و خوراک آتش، یادمان باشد که یک گوسفندی، بره‌ای، چیزی قربانی کنیم. حالا دیگر بی خیالش! هنداونه را بزت توی رگ…

هنوز دومین قاچ هندوانه را تمام نکرده بودم که لرزش شدیدی توی تنم افتاد، تمام بدنم می‌لرزید و دندان‌هایم به هم می‌خوردند، تعادلم بر هم خورد و روی زمین ولو شدم، با دیدن این صحنه، عمو و زن عمو بدجوری دست و پای خودشان را گم کردند و دختر عمو که از همه نگران‌تر بود بر سر زنان و اشک ریزان به این سو و آن سو می‌دوید و نمی‌دانست چکار کند.

وقتی انواع داروهای گیاهی و سنتی را امتحان کردند و نتیجه‌ای نگرفتند، آقا عمو دوید به طرف کوچه و یک درشکه آورد و مرا به بیمارستان «شاه رضا» رساند، دو، سه ساعت بعد از بیمارستان مرخص شده و برای استراحت به منزل منتقل شدم، چند روز بعد احساس کردم دست‌هایم بی‌حس شده‌اند، دکتر پس از معاینه گفت: چیز مهمی نیست. نگران مباشید. اما کم کم دست‌هایم فلج شده و از کار افتادند. بعدش هم نوبت رسید به پاها و گردن و سایر اعضای بدنم به جز مغز و زبان و چشمان، سایر اعضای بدنم فلج شدند و من مانند تکه‌ای گوشت، افتادم گوشه‌ اتاق!

به نحوی که برای تیمم نیز قدرت نداشتم و مادرم دست‌هایم را بر خاک می‌زد و بر صورت و پشت دست‌هایم می‌کشید. شش ماه بدین منوال گذشت از معالجه‌ من عاجز ماندند… دو، سه نفر از کارگرهای نجاری به عیادتم آمده بودند و یکی از آن‌ها داشت با قاشق، آش شوربا به دهانم می‌داد و بقیه هم سعی می‌کردند با شوخی کردن و لطیفه گفتن به من روحیه بدهند که کوبه‌ در به صدا در آمد: تق، تق، تق.

مادرم به سمت درب حیاط دوید و چند لحظه بعد، آقا عمو یا الله، یا الله گویان وارد اتاق من شد، ابتدا دستمال ابریشمی قرمز رنگی را که پر از انار بود، گوشه طاقچه گذاشت و بعد روی سر من آمد.

کارگرها در حالی که می‌گفتند؛ «سلام اوستا…، سلام اوستا» کمی کنار رفتند و برای آقا عمو جا باز کردند، آقا عمو تا بر بالینم نشست، شروع کرد به های‌ های گریه کردن!

ـ چه شده آقا عمو؟! نکنه دوباره مغازه آتش گرفته باشد؟ و آقا عمو، همچنان که داشت بلند بلند گریه می‌کرد، دستمال دیگری از جیب کتش بیرون آورد و فین محکمی در آن کرد و گفت: کاش مغازه آتش گرفته بود! کاش همه ‌زندگی‌ام در آتش سوخته بود و این ‌جور نمی‌شد… کاش… و یکسره و پی ‌در پی دست بر پشت دست می‌کوبید و می‌نالید، همه را هول برداشته بود و مادرم بیش از همه اشک می‌ریخت و بر سر می‌زد و می‌گفت: دیگر چه خاکی بر سرمان شده است؟ خدایا مگر ما چه گناهی مرتکب شده بودیم که مستحق این همه بدبختی و بلا شدیم…؟!

آقا عمو همچنان که رو به سوی من داشت، گفت: محمد آقا جان! همه دکترها تو را جواب کرده‌اند و گفته‌اند که تو برای همیشه فلج خواهی بود! به همین جهت، زن عمویت با ازدواج تو و دخترم مخالف است، خواهش می‌کنم از این ازدواج صرف نظر کن… با شنیدن این جملات، دنیا دور سرم چرخید، مغزم سوت کشید و اعصابم به هم ریخت، می‌خواستم هر چیزی را که در اطرافم بود خرد و خمیر کنم، اما افسوس که نمی‌توانستم از جایم جنب بخورم. تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که فریاد زدم:

-یک درشکه خبر کنید تا مرا به حرم ببرد… یک درشکه…

مادرم گفت: آخر عزیزم! درشکه هم از «بازار سنگ تراش‌ها» آن طرف‌تر نمی‌تواند برود.

ـ اشکالی ندارد، بقیه‌اش را خودم خواهم رفت، فقط کفش‌های مرا هم به همراهم بفرستید.

-کفش‌هایت؟! آخر کفش‌هایت به چه دردت می‌خورد؟!

و من بی‌توجه به حرف‌ها و استدلال‌های مادر و سایرین فریاد می‌زدم: همان که گفتم، یک درشکه خبر کنید و کفش‌هایم را هم همراهم بفرستید… وقتی کارگرهای آقا عمو، بدن بی حس مرا روی صندلی درشکه خوابانیدند و کفش‌هایم را هم روی شکمم گذاشتند، درشکه چی شلاقی بر گرده اسب کوبید و درشکه از جا کنده شد و من هم دیگر چیزی نفهمیدم.

با شنیدن صدای بر هم خوردن بال چند کبوتر و زیارتنامه‌ای که با سود و گداز خوانده می‌شد، پلک‌هایم را از هم دور کردم. دیدم داخل صحن عتیقم و بر سقاخانه‌ حضرت تکیه کرده‌ام، احساس کردم که بدجوری عصبانی هستم ولی علت آن را نمی‌دانستم، کمی که فکر کردم به یاد حرف‌های آقا عمو افتادم، عصبانیتم بیشتر شد و با همان عصبانیت، کفش‌هایم را که جلویم بر زمین افتاده بود برداشتم و پوشیدم و به سوی کارگاه نجاری به راه افتادم.

قدم‌های تند و سنگینی بر می‌داشتم و دندان‌هایم را بر هم می‌فشردم، به مغازه نجاری که رسیدم دیدم آقا عمو و کارگردانش مشغول کارند، جلو رفتم و چکش را از دست حاج میرزا قاپیدم و دو تا میخ برداشتم و با تمام قوا و با عصبانیت به دری که روی دو خرک بود کوبیدم و فریاد زدم: این دختر عمو، اگر شاهزاده هم باشد دیگر من او را نمی‌خواهم!

آقا عمو و کارگردانش با دیدن این صحنه، شادان و خندان به سوی من دویدند و در حالی که با صدای بلند، صلوات می فرستادند، مرا در آغوش کشیدند و غرق بوسه کردند و از من خواهش کردند که از این تصمیم صرف نظر کرده و با دختر عمویم ازدواج کنم، تازه متوجه شدم که شفا یافته‌ام.

اکنون از دختر عمویم ۹ فرزند دارم که یکی از آن‌ها به نام «سیدمحمود امید بخدا» در راه خدا، در شلمچه شهید شده است.

تولد دوباره یک نوزاد پس از سقوط از آپارتمان

خاطره روح الله از رفسنجان :

خودم که خاطره خاصی ندارم ولی از طرف معلم سال اول راهنماییمون (آقای علی ترک نژاد) (اهل رفسنجان) یه خاطره براتون مینــویسم…

آقای ترک نژاد برامون از یکی از سفرهاش به مشهد مقدس تعریف کرده بود؛ که داشتند با همسرشون توی حرم رضوی زیارت میکردن…
و یه روز به یه قسمت از حرم رفتــه بودن که معجزات رضوی اونجا مکتوب شده بود.و همینطــور که به تعدادی از مطالب مربوط به معجزات نگاه میکردند به همــسرشون میگن چی میشه یکی از این معجزات برا ما هم رخ میداد تا واقعا یقیین پیدا میکردیم.
عصر آن روز وقتی که با همــسرشون به مهمانسرا میروند و مشغول صحبت کردن بوده اند؛ غافل از اینکه در اتاقشون باز مونده؛ نوزاد آنها که تازه چهار دست و پا راه میرفته از اتاق بیرون میره و از بین حفاظ پله ها و از طبقه دوم به پایین پرت میشه.
والدین نوزاد که تقریبا مطمئن بودند نوزادشان زنده نمانده وقتی پایین میروند با تعجب میبینند که نوزادشان حتی یک خراش هم برنداشته.
و این جریان را جوابی از طرف آقا میدانند و آن را یکی از معجزات امام رضا(ع) میدانند.

امام رضا مادر سرطانی ام را شفا داد

خاطره از مریم :

 من درست یادمه که شش سالم بود که مادرم به سرطان سینه مبتلا شد اما خیلی امیدوار بود که باز هم سلامتی شو بدست بیاره ولی…

ولی وقتی آزمایش هاشو به دکتر نشون داد دکتر معالجِ مادرم جواب منفی داد ؛ اون گفته بود چون خیلی دیر فهمیدی ما کاری از دستمون بر نمیاد …

ولی از اونجایی که مامانم خیلی امیدوار بود به دکتر معالج خودش اکتفا نکرد و جواب آزمایش ها شو به دکترهای دیگه هم نشون داد و همه دکتر ها همون حرفو زدن کاملا یادمه که اون روزا تو خونه مون همش صدای گریه می اومد و حتی یادمه یه روز دیدم بابام نتونست خودشو نگه داره و برای اینکه جلوی من و مامانم گریه نکنه با عجله بیرون رفت….

روزای خیلی سختی بود هر روز نا امیدتر میشدیم ولی یه روز بابام تصمیم گرفت ما رو ببره مشهد به من و مامانم گفت بیایین از این شهر لعنتی بزنیم بیرون و همه دکتر ها و آدماشو تنها بذاریم ؛ ما هم قبول کردیم و به مدت دو هفته تو مشهد بودیم وقتی وارد حرم شدیم بابام نتونست خودشو نگه داره و کلی گریه کرد و مامانم هم تو ویلچر بود و نگاه های مردم اذیتش میکرد.

 کاملا احساس میکردم که مامانم خیلی از این وضع ناراحته هر روز صبح میرفتیم حرم و ساعت هشت شب هم برمی گشتیم ما فقط  تو حرم بودیم جای دیگه نمیرفتیم بعد دو هفته تصمیم گرفتیم برگردیم تهران که یهو حال مامانم بد شد و به خاله ام و مامان بزرگم زنگ زدم و بابام هم خیلی ترسیده بود منم گریه می کردم که دختر خاله ام منو نذاشت تو خونه بمونم و به خونه خودشون برد بعد دو ساعت بابام زنگ زد و با صدای بغض و حالت گریه به خاله ام گفت :  دکترا میگن که یه معجزه ای شده  و حال همسرتون بعد چند ماه شیمی درمانی کاملا خوب میشه . یادمه که خاله ام گوشی از دستش افتاد و در همون لحظه سجده کرد همه داشتند از خوشحالی گریه میکردن واقعا معجزه بود.

الان هم که هفت ساله از این موضوع میگذره و ما هر سال تو اون روز که دکترا گفتن مادرم حالش خوب میشه به بیمارستان کودکان سر طانی میریم و بابام هم نذری که تو اون روزای پر از رنج و درد کرده بود رو ادا می کنه ما هرسال تو اون دو هفته ای که بخاطر بیماری مامانم رفته بودیم محضر آقا امام رضا ، میریم مشهد و دو هفته رو تو این شهر مقدس سپری می کنیم ….

به قول بابام خدا ببره و نیاره اون روزا رو و اقعا سخته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۳۱
ایمان افراسیابی کیا

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ



 

از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

یا میشود گلایه کنم یا نمیشود

 

اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح

لطفت نگو که شامل ماها نمیشود

 

ای من فدای پنجره فولاد چشمهات

از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟

 

یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان

هرچند این غریبه زلیخا نمیشود

 

امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش

در بیکران چشم شما جا نمیشود

 

مریم اخوان طاهری

 

*********************

 

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – سید حسن رستگار

 

باید غبار صحن تو را طوطیا کنند

 « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

 

 هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق

 خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

 

 بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد

 ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند

 

 «هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است

 حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند

 

 هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت

 او را به درد کرببلا مبتلا کنند

 

 دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط

 با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند

 

 از آن حریم قدسی ات آقای مهربان

 «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»



یا امام رضا

یا امام رضا



تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۸
ایمان افراسیابی کیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۳۴
ایمان افراسیابی کیا

برگزاری نمایشگاه سوگ سرخ در دانشگاه پیام نور شیراز

در این نمایشگاه معنوی علاوه بر پخش کلیپ مراسم سوگواری و عزاداری شهادت جانسوز امام حسین (ع) و برپایی ایستگاه صلواتی، محصولات و کتابهای فرهنگی و مذهبی بویژه در خصوص ماه محرم و قیام امام حسین (ع) به دانشجویان ارائه می گردد.

به گزارش شیرازه به نقل از روابط عمومی دانشگاه پیام نور شیراز، به مناسبت ماه محرم ، نمایشگاه سوگ سرخ در دانشگاه پیام نور شیراز برگزار شد.

به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم و مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) و یاران باوفایش ، کانون فرهنگی و مذهبی محبین اهل بیت (ع) ، اقدام به برپایی نمایشگاه سوگ سرخ در ساختمان قلم دانشگاه کرد.

در این نمایشگاه معنوی علاوه بر پخش کلیپ مراسم سوگواری و عزاداری شهادت جانسوز امام حسین (ع) و برپایی ایستگاه صلواتی، محصولات و کتابهای فرهنگی و مذهبی بویژه در خصوص ماه محرم و قیام امام حسین (ع) به دانشجویان ارائه می گردد.

در نمایشگاه سوگ محرم تمثال های حضرت رقیه (س) و حضرت عباس (ع)، خیمه عاشورایی، تابلونوشته هایی با موضوع شعرمحرم توسط دانشجویان تهیه و در معرض دید دانشجویان قرار گرفت.

در این نمایشگاه همچنین نذورات دانشجویی جهت اطعام حسینی در مراسم همایش سوگ سرخ جمع آوری شد و بلیط مریوط به حضور در این همایش ، در اختیار دانشجویان قرارگرفت.

ایمان افراسیابی کیا دبیر کانون هیات محبین اهل بیت(ع) ضمن تشکر و قدردانی از اعضای کانون و تمام کمک کنندگان به برگزاری این مراسم،ارزوی موفقیت و خدمتگزاری هر چه بیشتر انها را در مکتب اهل بیت(ع) از خداوند خواستار شد

نتذا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۸
ایمان افراسیابی کیا

برگزاری مراسم معنوی اعتکاف در دانشگاه پیام نور شیراز

اولین مراسم معنوی و روحانی اعتکاف با استقبال پرشور دانشجویان در مسجدالزهراء(س) دانشگاه پیام نور شیراز برگزار شد.


به گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام نور شیراز، همزمان با فرا رسیدن ماه مغفرت الهی ،ماه رجب المرجب مراسم معنوی اعتکاف با حضور حدود 200 نفر از دانشجویان ، با اجرای برنامه های فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی از جمله سخنرانی، مداحی ، تلاوت قرآن ،محفل قرآنی ،حلقه های معرفتی و دعا ‌‌‌در مسجد الزهراء(س) دانشگاه پیام نور شیرازبرگزار شد. 


در سه روزمراسم معنوی اعتکاف در دانشگاه پیام نور شیراز ، دانشجویان معتکف از سخنرانی استاد رائفی پور پژوهشگر و محقق در زمینه صهیونیسم ، حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی ، کارشناس برنامه گلبرگ شبکه 3 سیما ،حجت الاسلام و المسلمین نیری ، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شیراز، وهمچنین حاج آقا حیدری کاشانی از قم بهره مند شدند.


برگزاری جلسات هم اندیشی بصورت پرسش و پاسخ با موضوعات ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین(ع) ، مهدویت و ظهور حضرت امام عصر (عج) و ارتباط ظهور با تضرع وهمچنین سبک زندگی،عرفان و اذکار و جوانان، اهمیت و ضرورت دعا از دیگر برنامه های این اعتکاف بود.


ختم قرآن کریم دردو نوبت توسط معتکفین و تلاوت قرآن و اعمال ام داوود توسط قاریان برجسته ، استاد مسعودی، استاد یقطین و استاد دباغ منش ، ختم صلوات توسط معتکفین ، برگزاری مراسم دعایتوسل ،زیارت عاشورا ،زیارت آل یاسین ، حدیث کساء و دعای عهد هر روز بعد از نماز صبح از دیگر برنامه های این مراسم روحانی بود.


شایان ذکر است با توجه به همزمانی سالروز میلاد با سعادت حضرت علی (ع) و رحلت حضرت زینب(س) با ایام اعتکاف مداحان حاج مهدی زارعی،حاج آقا طاووسی ، کربلایی محمد هادی آسیابان، کربلایی امیر راستی و کربلایی محمد ابراهیم کردی وند در مناقب و فضائل اهل بیت (ع )به اجرای مولودی، مداحی و مناجات پرداختند که که همراه با شور و حال معنوی خاصی در مسجد الزهراء دانشگاه پیام نور شیرازهمراه بود.


برپایی نمایشگاهی از پوستر و عکس با موضوعات معرفی ، اخلاقی و سیره شهدا ، نمایشگاه آثار حاج آقا عباسی ولدی ،ایجاد کتابخانه باز جهت مطالعه و همچنین ایجاد سنگر عبادت به منظور خلوت معتکفین با خدای خویش ،از دیگر برنامه های سه روز تهجد و عبادت و شب زنده داری دانشجویان در مسجد الزهراء (س)دانشگاه پیام نور بود.


شایان ذکر است در این مراسم معنوی ، بسته فرهنگی شامل کتاب ، بروشور، تسبیح، صلوات شمار و هدایای دیگر به معتکفین ارائه شد.

در این مراسم که با همکاری کانون های فرهنگی برگزار شد کانون هیات محبین اهل بیت نقش بسیار تاثیر گذاری ایفا کرد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۵
ایمان افراسیابی کیا
مراسم ازدواج آسان دو تن از دانشجویان پیام نور شیراز در سالن همایشهای غدیر این دانشگاه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام نور شیراز ، مجتبی رضایی نیا و نگار حجازی دانشجویان رشته کارشناسی برق این دانشگاه ، زندگی مشترک خود را با برگزاری مراسم عقد بسیار ساده و به دور از تجملات آغاز و با تاسی از سیره و روش ائمه معصومین (ع) والگوی پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) متبرک نمودند.

در این مراسم که با حضور مسئولین دانشگاه و جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه پیام نور شیراز و خانواده زوجین برگزار شد ، حجت السلام و المسلمین چوگانی بر ازدواج آسان ، ساده و به دور از تجمل گرایی جوانان تاکید کرد و افزود: ازدواج آسان باید به یک فرهنگ و ارزش تبدیل شود و شرایط لازم جهت ازدواج آسان و آگاهانه جوانان فراهم گردد.

این زوج پیام نور شیرازهدف از برگزاری این مراسم را ترویج فرهنگ حسنه ازدواج برپایه پیروی از آیین ساده زیستی دین مبین اسلام عنوان کردند و افزودند: وقتی ازدواج‎ آگاهانه، با شناخت و براساس آموزه‎های دینی و اخلاقی و به دور از زرق و برق و تجملات صورت بگیرد قطعا زندگی پایدارتر و شیرین تر خواهد شد.

این زوج همچنین تاکید کردند: تنها چیزی که در ازدواج زوجین باقی خواهد ماند، عشق ، محبت ، وفاداری و علاقه زوجین به همدیگر است و مادیات ، زرق و برق زندگی و تجملات از بین رفتنی است و امیدواریم این اقدام بتواند در ترویج امر مهم ازدواج آسان ،کم هزینه و البته آگاهانه در میان دانشجویان موثر واقع شود.

در این مراسم زوج دانشجوی پیام نور شیراز با نشستن سر سفره عقدی که توسط دانشجویان برپا شده بود ، زندگی مشترک خود را با مهریه یک جلد کلام الله مجید ،8 سکه تمام بهار آزادی به نیت امام هشتم شیعیان حضرت امام رضا (ع) و 169شاخه گل محمدی به مثابه "یا علی" آغاز کردند.
گفتنی است این مراسم به همت  اعضای همیشه فعال کانون فرهنگی هئیت محبین اهل بیت (ع) برگزاز گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۴۶
ایمان افراسیابی کیا


جشن بزرگ پیوند آسمانی در دانشگاه پیام نور شیراز با حضور پرشور دانشجویان ، جشن بزرگ پیوند آسمانی در سالن همایشهای دانشگاه پیام نور شیراز برگزار شد.


به گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام نور شیراز ، همزمان با سالروز ازدواج مبارک حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) جشن بزرگ پیوند آسمانی با حضور گسترده و پرشور دانشجویان در سالن همایشهای این دانشگاه برگزار شد.


در این مراسم که با هدف گرامیداشت این روز مبارک ، الگو سازی ازدواج بر مبنای ارزش ها و آرمان های متعالی اسلامی و همچنین ترویج فرهنگ ازدواج آسان و آگاهانه در بین نسل جوان بویژه دانشجویان صورت گرفت، حجت السلام والمسلمین چوگانی ضمن تبریک فرا رسیدن ماه مبارک ذی الحجه و سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) ، از این پیوند به عنوان مقدس ترین و پاک ترین پیوندعالم خلقت نام برد. 


وی با بیان ویژگیهای این پیوند آسمانی گفت: نکات بسیار مهم در این پیوند مقدس وجود دارد که از آن جمله می‌توان به؛ ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی ، دینی و اخلاقی، قناعت، دوری از تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد.


چوگانی با بیان اینکه ازدواج یک پیوند عاطفی ، اخلاقی توام با معنویت است تصریح کرد:جوانان باید با الگو برداری از زندگی ائمه معصومین و پیروی از دستورات قرآن کریم به امر مهم و مقدس ازدواج اقدام کنند و در حفظ و بقای ازدواج و نظام خانواده کوشا باشند.


وی با بیان این مطلب که ازدواج، سنتی است آسمانی است که مایه آرامش ، تحکیم بنیان خانواده و امنیت اجتماع می گردد، اظهار داشت: زندگی موفق، در پناه ازدواجی موفق، و ازدواج موفق، در گرو عمل به دستورات دین مبین اسلام است.


اجرای مولودی توسط مهدی صنعتی مداح اهل بیت (ع) ، اجرای گروه نمایش طنز سوریا با اجرای هنرمندان صدا و سیمای فارس در خصوص ازدواج سنتی و آسان، برگزاری مراسم ازدواج دو تن ازدانشجویان رشته برق دانشگاه پیام نور شیراز با مهریه 8 سکه بهار آزادی، برگزاری مراسم قرعه کشی 5 نفر از دانشجویان جهت اعزام به مشهد مقدس و جمکران از طرف هیئت محبین اهل بیت (ع) با حضور شرکت کنندگان از دیگر برنامه های جشن پیوند آسمانی در دانشگاه پیام نور شیراز بود.


سیده فهیمه کشاورزی دبیر کانون فرهنگی هیئت محبین اهل بیت (ع) ، ضمن تقدیر از اعضاء فعال در کانون هیئت محبین (ع) از همکاری و حضور گسترده و پرشور کلیه دانشجویان درمراسم معنوی جشن بزرگ پیوند آسمانی تقدیر و تشکر کرد.

گفتنی است این جشن به همت  اعضای همیشه فعال کانون فرهنگی هئیت محبین اهل بیت (ع) برگزاز گردید.

 جشن بزرگ پیوند آسمانی در دانشگاه پیام نور شیراز



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۳
ایمان افراسیابی کیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۰
ایمان افراسیابی کیا

همایش سوگ سرخ در دانشگاه پیام نور شیراز

به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم، همایش بزرگ سوگ سرخ در دانشگاه پیام نور شیراز برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام نور شیراز همایش بزرگ سوگ سرخ ، با حضور گسترده و معنوی

مسئولین و دانشجویان ، در سالن همایشهای غدیر دانشگاه پیام نور شیراز برگزار شد.

در این همایش ، ابراهیم کشاورز رزمنده و جانباز 70 درصد دوران دفاع مقدس با بیان جنبه های مختلف

قیام عاشورا و نقش و تاثیر این قیام بزرگ گفت: کربلا و عاشورا از قالب لفظ ومکان خاص به یک

مفهوممقدس وایجاد کننده حماسه هادرطول تاریخ تبدیل شده است و امام حسین (ع) متعلق به تمام

دوره ها و زمانها می باشد.

وی همچنین ضمن بیان و تشریح مبانی رشد کمال افزود:معرفت مقدمه حرکت است و سکون مانع از

رشد کمال ، معرفت اولین قدم ومحکمترین وسیله حرکت است و معرفت بدون سختی، ریاضت و تلاش

بدست نخواهد آمدو آنانکه در رفاه و راحتی حرکت می کنند ره به جایی نمی برند.

کشاورز همچنین اظهار کرد:امام حسین (ع) تمام تلاشش را برای هدایت و رستگاری مردمی که در

مقابلش ایستادند به کار برد و حتی در روز عاشورا به آنها وعده طلب آمرزش داد چون هدفش هدایت

مردم بود نه کشتن انها و این اوج معرفت و شناخت است .

در ادامه برنامه، مراسم مداحی و مرثیه سرایی با حضورمداح اهل بیت (ع) انجام شد و اطعام حسینی

که از محل نذورات دانشجوی و با همکاری اعضاء فعال کانون محبین اهل بیت (ع) تهیه شده بود بین

عزاداران حسینی توزیع شد.

پخش چندین کلیپ با موضوع ایام محرم و قیام عاشورایی امام حسین (ع) ، اجرای مراسم تعزیه خوانی

گروه حسین ابن علی (ع) در محوطه دانشگاه با موضوع عباس خوانی به سرپرستی حسین قنبری

ومراسم قرعه کشی سفر کربلا با حضور شرکت کنندگان در همایش از دیگر برنامه های ویژه همایش

بزرگ سوگ سرخ در دانشگاه پیام نور شیراز بود.

این همایش با همت و تلاش اعضای هیات محبین اهل بیت برگزار گردید.اجرکم عندالله

92

سوگ سرخ92

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۹
ایمان افراسیابی کیا

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۹:۲۶
ایمان افراسیابی کیا